سخن عشق جز اشارت نيست
شاعر : عطار
عشق در بند استعارت نيست | | سخن عشق جز اشارت نيست | عقل را ذرهاي بصارت نيست | | دل شناسد که چيست جوهر عشق | عشق از عالم عبارت نيست | | در عبارت همي نگنجد عشق | بعد از آن هرگزش عمارت نيست | | هر که را دل ز عشق گشت خراب | که نکوتر ازين تجارت نيست | | عشق بستان و خويشتن بفروش | هرگز آن لحظه را کفارت نيست | | گر شود فوت لحظهاي بي عشق | که دلت را جز اين زيارت نيست | | دل خود را ز گور نفس برآر | که تنت را جز اين طهارت نيست | | تن خود را به خون ديده بشوي | سوي او زهرهي اشارت نيست | | پر شد از دوست هر دو کون وليک | بانگ بر زد که جاي غارت نيست | | دل شوريدگان چو غارت کرد | زانکه اين کار ما حقارت نيست | | تن در اين کار در ده اي عطار | |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}